ظهر با ریحانه حرف زدم
یکم غر زدم
میرسم خونه خستم
چند وقته شبا نخوابیدم
و حتی نتیجه دلخواهم نمیگیرم
ینی چی؟
نمیدونم
اگه رضائی بیاد چهارشنبه یکم شوق و ذوق برای زندگی کسل کننده الانم خواهم داشت
از هفته دیگه هیچ بهونه ای نمیتونم بیارم
شاید این اخرین هفته قبل کنکورم باشه که هر کار دوست داشتم میکنم
فردا باز امتحان داریم
واقعا متاسفم براشون
سگ انقدر ازمون نمیده ما میدیم
برم بخونم
دیشب نخوابیدم
رسیدم خوابیدم تا الان
الان تا فردا
...توش!
سلام! اینجا جاییه که خودمو اصولا خالی میکنم و یا خاطره هارو ثبت میکنم شاید یه روز این نوشته ها هم خاطره بشن
>